نویسنده: نعیم قاسم
مترجم: محمد مهدی شریعتمدار


 
با شروع فعالیت های بعضی از روحانیون بازگشته از حوزه علمی دینی نجف اشرف به لبنان، نقطه های آغازین حرکت فعال علمای دینی در دهه 1960 شکل گرفت. برگزاری جلسات درس و سخنرانی و گفت و شنودهای فرهنگی، پرسش ها و توجه مردم را به برداشت و درک تازه ای از نقش اسلام در زندگی برانگیخت. البته فضای فرهنگی و سیاسی آن روزگار، اهمیت و نقشی برای جریان اسلام گرا قائل نبود و به گرایش های فرهنگی و سیاسی دیگر دلخوش کرده بود.
در آغاز راه، این فعالیت ها گسترده نبود و شیوه امامت جماعت در مساجد و ارائه دروس دینی را در روستاها و محیط پیرامون آنها برگزیده بود. به تدریج برگزاری فعالیت های فرهنگی در سراسر خاک لبنان و البته در دایره ای محدود مد نظر قرار گرفت. گروهی از جوانان، در چارچوب ضرورت توجه جدی به شناخت اسلام، به این علمای دینی روی آوردند و عامه مردم نیز به آنان پیوستند. همگام با آنان حرکت کردند. در نتیجه، تشکل های کوچکی در چارچوب جمیعت هایی که تنها به محیط پیرامون خود توجه داشته، نقش فرهنگی و خدماتی ایفا می کرد، با محوریت عالمان دینی که بر همه فعالیت ها نظارت داشتند، به وجود آمد. در این جمعیت ها، جوانان دانشگاهی اندک بودند و مردانی پر خروش در فعالیت های آنان حلقه زدند.حضور زنان، ابتدایی و اندک بود و کودکان و نوجوانان که در آن روزها به مساجد رفت وآمد می کردند و بعضی از برنامه ها به آنان اختصاص یافته بود، امیدهای نوید بخش آینده بودند. این مرحله نشانگر حیات جنینی جریان اسلام گرا و برداشتن گام های نخستین در تحقق حرکتی محدود و جدید بود.
با گذشت زمان، همه نگاه ها به سه تن از این عالمان پر تلاش که دارای بینش فکری تکامل یافته و توان فرهنگی درخور توجه بودند و بر ضرورت فعالیت و ایجاد دگرگونی در واقعیت های موجود ایمان داشتند، دوخته شد. شیوه آنان یکسان نبود و هر یک ویژگی های خاص و روش های عملی و برنامه فعالیت خود را داشت و اگر چه در نشست هایی مشترک، همراه با عالمان دیگر جسته، گفت وگوهای پراهمیتی درباره نیازهای مبرم و عرصه فعالیت های اسلامی در لبنان انجام گرفت، اما هر یک از آن عالمان دینی، اجتماعات، حرکت و دغدغه های خود را داشته، رویکرد عملی مستقلی از دیگران، از خود نشان داد که در مسیر فعالیت های بعدی تجلی یافت. همچنین، اگر چه گرداگرد هر یک از آنان، گروهی فراهم آمدند و از حواریان و ملازمان آنان محسوب می شدند، اما تعدد درخوری از مؤمنان، با همه آنان مراوده داشتند و در فعالیت های متنوع آنان شرکت می جستند.
این عالمان عبارت بودند از:
* امام موسی صدر که غالب تحصیلات حوزوی و دینی خود را در شهر مقدس قم به انجام رسانده، آن را در نجف اشرف ادامه داده بود. او فعالیت خود را از شهر صور، در چارچوب «جمعیت نیکی و احسان» (1) آغاز کرد و پس از آن، اقدامات متنوع خود را در منطقه پیرامون گسترش داد؛ فعالیت هایی که بعداً در سطح فرهنگی توسعه یافت و همه لبنان را در برگرفت. او جایگاه خود را در عرصه باز کرد و در محافل فرهنگی گوناگون و حتی در کلیساها به ایراد سخنرانی پرداخت و گروهی از شخصیت ها و فرهیختگان با گرایش های متفاوت گرد او جمع شدند.
امام موسی صدر، شخصیتی جذاب داشت که قادر به جلب افکار عمومی بود و منطق استوارش او را از دیگران متمایز می ساخت. زود هنگام، به حرکت سیاسی و اجتماعی اهتمام ورزید و تماس هایی چند برقرار ساخت که این اقدامات در سال 1967 به ایجاد «مجلس اسلامی اعلای شیعیان» به عنوان یک نهاد دینی رسمی انجامید که امور پیروان تشیع را سرپرستی کرده، دارای همان اختیارات نهادهای دینی سایر طوایف و فرق بود. او این نهاد را به رغم مبارزه برخی از شیعیان دارای نفوذ سیاسی با وی، ایجاد کرد. وظیفه مجلس منحصر به هماهنگی فعالیت های شیعیان و ایفای نقشی معین و محدود بود و لذا ایجاد چارچوب مردمی دیگری که به مسائل و دردهای مردم توجه کند، ضروری می نمود.
از همین رو، امام موسی صدر «جنبش محرومان» (2) را به عنوان یک جنبش سیاسی و اجتماعی بنیاد نهاد. ویژگی اساسی این جنبش، مطالبه رفع محرومیت از مناطق مستضعف نشین، به ویژه در جنوب لبنان منطقه بقاع و کمربندهای فقیر نشین پیرامون بیروت بود که به دنبال مهاجرت از روستا به حومه های این شهر به وجود آمده بود. در لایه های این جنبش افراد متدین و نیز دیگرانی که حول شخصیت صدر گرد آمده بودند، حضور داشتند. به رغم آن که جنبش محرومان، دارای چنین تنوعی در هواداران بود، او همواره بر توان شخصی خود در تصحیح گرایش جنبش به سوی اهداف اصیل خود تکیه داشت. امام موسی صدر، در مقابله با بی توجهی ها یا تقصیرات دولت، مراسم و گردهمایی های عظیمی با هدف بیان حرکت سیاسی خود برگزار کرد.
امام موسی صدر همچنین: گردان های مقاومت لبنان» (3) یا «اَمَل» را به عنوان بازوی نظامی جنبش، با هدف مقاومت علیه اشغالگری اسرائیل بنیان نهاد که در سال 1974، پس از وقوع انفجاری در اردوگاه عین البنیه (4) و افشا شدن مسأله آموزش های نظامی در آن، علنی شد. او بود که شعار مشهور «اسرائیل شر مطلق است» را سر داد و همواره دیگران را به مبارزه با اسرائیل و آزاد سازی سرزمین از دست اشغالگران فرا می خواند. گروه هایی از امل نیز در بعضی از مناطق جنوب لبنان که غالباً زیر نظر سازمان آزادی بخش فلسطین بود، در رویارویی با اسرائیل شرکت جسته بودند.
امام موسی صدر نتوانست تلاش و فعالیت خود را ادامه دهد، زیرا در پی دعوت «معمر قذافی» رهبر لیبی وحضور در جشن های اول سپتامبر (5)، در 31 اوت 1978 ربوده شد و سرنوشت او تاکنون ناشناخته مانده است.
* آیت الله شیخ محمد مهدی شمس الدین (رحمه الله علیه): او فعالیت خود را در «دکوانه» در منطقه شرقی بیروت، با امامت مسجد منطقه و اهتمام به امور اجتماعی و فرهنگی ساکنان آن آغاز کرد و سپس به منطقه شیاح در حومه جنوبی بیروت منتقل شد و ریاست «جمعیت خیریه فرهنگی» (6) را به عهده گرفت. این جمعیت نسبت به صدور جزوات فرهنگی با عنوان «ارشاد فرهنگی» و برگزاری نشست ها و سخنرانی ها همت گماشت و فعالیت های آن سپس گسترش یافت و بعضی از مؤسسات وابسته دیگر را در برگرفت که بارزترین آنها «آموزشگاه فنی و حرفه ای اسلامی» در نزدیکی «روضه الشهیدین» (7) و برخی فعالیت های دیگر بود.
ویژگی ممتاز او فراخی میدان اندیشه و توانش در به کار گیری واژگان و قلم فرسایی بود که در جملات استوارش که نشانگر عمق و دقت نظر وی بود، تجلی می یافت. سخنرانی های بسیاری ایراد کرد و کتاب هایی چند نوشت و در تعدادی از همایش های فکری در کشورهای عربی شرکت جست و جایگاه و حضور فرهنگی ویژه ای در محافل فکری یافت.
در آغاز، سهم او در فعالیت های عمومی اندک بود. به رغم آن که در کانون توجه دیگران قرار گرفت و نایب رئیس مجلس اسلامی اعلای شیعیان شد، اما در دوره حضور امام موسی صدر، چندان فعالیتی در این جایگاه نداشت، به ویژه آن که رویکردهای فکری او بر سایر توجهاتش غلبه داشت. او هرگز در چارچوب های تشکیلاتی موجود قرار نگرفت. بلکه همواره جمله ای را تکرار می کرد که بعداً به نام او شهرت یافت. او می گفت: با همگان دارای فاصله ای یکسان است و بدین وسیله، دیدگاه خود را درباره نقش و جایگاه مجلس اعلای شیعیان و ضرورت ادغام همه نیروها و فعالیت ها با نظارت مجلس اعلام می کرد. او کوشید تا مقاومت مدنی فراگیر را علیه اشغالگران اسرائیلی بنیان نهد، اما این چارچوب تشکیلاتی دوام چندانی نیافت. با این همه، دیدگاه شمس الدین در دعوت به نبرد با اسرائیل و آزاد سازی سرزمین های اشغال شده بسیار روشن و صریح بود.آن مرحوم همواره از علاقه مندیش برای آن که سهم بیشتری از فعالیتش را در تلاش های فکری به کار برد، سخن می گفت.
* آیت الله سید محمد حسین فضل الله فعالیتش را در نبعه در منطقه شرقی بیروت آغاز کرد و «جمعیت خانواده برادری» (8) را تأسیس کرد که یک مجتمع فرهنگی، شامل مسجد، حسینیه، حوزه دینی و درمانگاه بود. او همواره پشتکار خوبی در ادامه فعالیت در مساجد از خود نشان داد و در چارچوب یک تلاش فعالانه تبلیغی، از اینجا به آنجا می رفت و جلسات درسی هفتگی ثابتی در بعضی از مناطق بیروت و حومه آن داشت. امامت نمازگزاران مسجد امام رضا (ع) را در بئرالعبد بر عهده داشت و به یکی از چهره های اصلی حرکت اسلامی لبنان مبدل شد.
فضل الله به فعالیت های فرهنگی اهتمام ورزید، سخنرانی های بسیاری ایراد کرد، تدریس حوزوی را پیگیرانه ادامه داد و کتاب های بسیاری نوشت.
فعالیت های وسیع تبلیغی، ویژگی غالب تحرک وی بود و فعالیت سیاسی او تنها پس از تجاوز اسرائیل به خاک لبنان، در اظهارات و خطبه هایش تجلی یافت و مورد توجه نیز قرار گرفت.
او جمعیت خیریه مبرات (9) را بنیاد نهاد که تعداد بسیاری از مؤسسات تربیتی، دینی و اجتماعی را در بر می گرفت و چارچوبی بود که زیر نظارت مستقیم وی قرار داشت و همه فعالیت های سازمان یافته متنوع مورد نظر و اهتمام وی در آن متمرکز شده بود.
در نخستین سال های تأسیس حزب الله، نام آیت الله سید محمد حسین فضل الله ارتباطی عمیق با نام حزب یافت. در هنگام تأسیس حزب، کسانی که از گروه های اسلامی مختلف به آن ملحق شدند، علامه فضل الله را الگویی می شمردند که تجلی بخش باورهای آنان است و او را دارای دیدگاه اسلامی آگاهانه و پویا به ویژه در جانبداری از رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران امام خمینی (قدس سره) می دانستند تا آنجا که گروهی، برای تصدی جایگاه محوری در حزب نو پا با او وارد مذاکره شدند، اما او برخورداری از پیوستن به فعالیت های حزبی و تشکیلاتی تأکید ورزید و بر فعالیتش به عنوان عالمی که از جایگاه ویژه خود، بر همه عرصه ها اشراف دارد، پافشاری کرد، گر چه رویکردهای حزب را که با دیدگاه هایش هماهنگی داشت، مورد حمایت و تأیید قرار داد.
هماهنگی مواضع و طرح های حزب و علامه فضل الله، همه مسائل مورد نظر را در بر می گرفت. علامه در اغلب مراسم اصلی و جلساتی که به دعوت حزب الله برگزار می شد. به ایراد سخنرانی می پرداخت. در آغاز تأسیس، به ویژه پیش از پیام سرگشاده (10)، رهبران حزب، حضور فرهنگی و سیاسی آشکاری نداشتند و لذا رسانه های بیگانه و داخلی و اغلب نیروهای سیاسی، در اوج تحولات مستمر آن روز، علامه فضل الله را هدایت گر گروه های اسلامی فعال در صحنه و رهبر معنوی حزب الله معرفی می کردند. به رغم آن که طرفین، این مسأله را بارها نفی کرده اند. اما چنین برداشتی تنها در سال های اخیر و پس از حضور آشکار رهبران حزب الله به ویژه در سطح دبیر کل - و ظهور فعالیت های مستقلی که مؤید این نکته بود، تغییر یافت.
اسلام گرایان لبنان، میان جنبش امل، کمیته های اسلامی، حزب دعوت و افراد مستقل تقسیم شده بودند. منابع فرهنگی آنان، از عالمان سه گانه یاد شده یا برخی از آنان و نیز عموم فعالیت های روحانیون و علمای دینی متأثر بود. از آنجا که فعالیت سیاسی در انحصار جنبش امل بود، بعضی افراد، یا از سر اعتقاد کامل به آن یا به عنوان گذر از یک مرحله و انتظار مرحله ای دیگر، فعالیت در آن جنبش را برگزیدند. گروهی دیگر در کمیته های اسلامی شرکت جستند که به صورت کمیته های محلی جوانان ایجاد شده بود و به عنوان کمیته های فرهنگی، کمیته های مساجد یا به نام جوانان مؤمن در بعضی از مناطق فعالیت داشت و به تربیت دینی افراد، فرهنگ سازی، برگزاری جلسات در مناسبت های دینی و بزرگداشت ایام عاشورا و شب های ماه مبارک رمضان و اجرای برنامه های فرهنگی و معنوی برای بسیج افراد می پرداخت و به مسائل سیاسی کلی توجهی نداشت. یک تشکل دانشجویی نیز به نام «اتحادیه دانشجویان مسلمان لبنان» که به موضوعات دانشجویی توجه داشت و به برگزاری سخنرانی ها و جلسات درسی و دوره های فرهنگی برای جوانان اقدام می کرد، همگام و همنوا با کمیته های اسلامی فعالیت می کرد.
در چنین فضایی، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (قدس سره) در سال 1979 م. [ 1357 هـ. ش] به پیروزی رسید و همه مؤمنان به اسلام را به خود جذب کرد؛ کسانی که بعداً به نام «کمیته های حامی انقلاب اسلامی ایران» (11) تظاهرات حمایت و تأیید راه انداخته، همیاری خود را نسبت به انقلاب ابراز داشتند و تلاش آنان، به ارتباط با ارکان دولت نو پای اسلامی ایران و در رأس آنان ولی فقیه و امام خمینی (قدس سره) انجامید.
پیش از آن، ارتباطی با انقلاب وجود نداشت، چرا که این موضوع بستگی به فعالیت عالمان دینی و دعوت مردم به تقلید از مراجع داشت. از دید شیعیان، باب اجتهاد گشوده است و مکلفان باید از مرجع اعلم و زنده تقلید کنند. از آنجا که اغلب علمای لبنان در نجف اشرف تحصیل کرده بودند، تبلیغ آنان بر ارتباط با علما و مراجعه نجف و تقلید از مرجعیت آیت الله خویی (قدس سره) و در دایره ای محدود تر شهید سید محمد باقر صدر (قدس سره) متمرکز بود. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نگاه ها به مرجعیت و رهبری امام خمینی (قدس سره) دوخته شد و پرسش ها پیرامون تکلیف شرعی ارتباط با رهبری انقلاب اسلامی آغاز شد.
عطش همگانی با انقلاب اسلامی، همه نیازهای ابتدایی و اساسی حرکت و پویایی سیاسی کشوری مانند لبنان را تحت الشعاع قرار داد، چرا که فعالیت های اسلام جاری، به شیوه ای که پیش از انقلاب اسلامی ایران جریان داشت، دیگر پاسخ گو نبود. شاید فضای حوزه نجف و نوع رویکردهای آن و نو پا بودن فعالیت های اسلامی در لبنان، باعث غلبه جنبه های فرهنگی و فکری بر فعالیت های اسلام گرایان شده بود و فضایی کاملاً متفاوت با حوزه علمیه قم و رویکرد های آن رقم زده بود که تجربه ای گرانسنگ و ثمر بخش در عرصه سیاست پشت سر گذاشته، دولت اسلامی معاصر را بنیان نهاده بود.
اسلام گرایان در چارچوب ها و نهادهای موجود خود، چگونگی خیزش و همگامی با مقتضیات مرحله نوین در لبنان و استفاده از تجربه ایران و انفجار نور تازه در آن را میان یکدیگر مورد بررسی و تبادل نظر قرار دادند و به این نتیجه دست یافتند که چارچوب های تشکیلاتی موجود برای فعالیت آنان، اهدف و آرمان های مورد نظر را برآورده نمی کند و دارای قابلیت و ساز و کار درونی لازم برای اصلاح و ایجاد تغییر و رشد و تکامل نیست. همچنین امکان تدوین برنامه ای جامع که همه را با حفظ ویژگی های خاص هر یک در بر بگیرد، وجود نداشت، چرا که چنین طرحی یک برنامه تجمیع و نه یک تشکل هماهنگ و منسجم بوده، نمی توانست نتیجه مطلوب را تحقق بخشد.
هم زمان با این گفتگو که همراه با ارتباط با ارکان نوین ایران، به منظور آشنایی و اطلاع و قرائت آنچه در ایران رخ داده بود، صورت می گرفت، تجاوز اسرائیل به لبنان آغاز شد. گروه هایی از مؤمنان، همگام با ارتش سوریه و بعضی از مبارزان فلسطینی و احزاب لبنان، در منطقه خلده که از گلوگاه های ورودی بیروت - پایتخت لبنان بود به رویارویی با متجاوزان اسرائیلی پرداختند تا مانع پیشروی آنان به سمت بیروت شوند. از آنجا که هیچ تشکیلات حزبی اسلامی، برای چنین مأموریت بزرگ آمادگی نداشت، توجه به ضرورت ایجاد تشکیلات اسلامی واحد قوت یافت تا سه هدف اصلی زیر را محور کار خود قرار دهد:
1- اسلام به عنوان شیوه کامل، فراگیر و شایسته برای زندگی بهتر و پایه فکری، عقیدتی، ایمانی و عملی که تشکیلات مورد نظر بر اساس آن ایجاد شود.
2- مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل، به عنوان خطر جاری و آینده که به دلیل آثاری که بر لبنان و منطقه می گذرد، باید در اولویت های رویارویی قرار بگیرد و نیازمند ایجاد ساختار جهادی و مبارزاتی و به کارگیری همه امکانات لازم برای انجام مأموریت و وظایف آن است.
3- رهبری شرعی ولی فقیه به عنوان جانشین پیامبر (ص) و امامان (ع) که خطوط کلی فعالیت ها را برای امت ترسیم می کند و امر و نهی او نافذ و حاکم است.
برای تحقیق این اهداف، نمایندگانی از گروه های اصلی اسلامی، مطالعه، دیدگاه های مختلفی را در زمینه ارزیابی و نگرش خود نسبت به نحوه فعالیت های اسلامی در لبنان پیگیری کردند و پس از تدوین طرح نهایی نه نفر را به عنوان نمایندگان خود برگزیدند.
تجمع علمای، بقاع، کمیته های اسلامی و جنبش امل اسلامی (12) هر یک سه نماینده در این جمع داشتند. این گروه طرح نهایی خود را که به «سند 9» معروف شد و متضمن اهداف یاد شده بود، به امام خمینی (قدس سره) تقدیم کردند و مورد موافقت ایشان قرار گرفت و در نتیجه با نظر موافق ولی فقیه، مشروعیت یافت. پس از آن، گروه های اسلامی موافق سند یاد شده، تصمیم به انحلال ساختارهای تشکیلاتی موجود خود گرفتند و تشکیل واحد جدید ایجاد شد که بعداً «حزب الله» نام گرفت. پس از مشورت هایی چند، کادر رهبری مؤسس حزب انتخاب و گام های نخستین برای استفاده از توان های شخصی - و نه تشکیلاتی - افراد مختلف آغاز شد، نظامنامه و مقررات داخلی مربوط به عضویت تدوین شد و تلاش فعالانه ای از طریق علمای دینی برای بسیج مردم و فراخوان آنان به سوی آموزش نظامی و مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل در چارچوب یک برنامه اسلامی مرتبط با رهبری ولی فقیه صورت گرفت.
این رویداد با همبستگی ایران اسلامی با لبنان و سوریه هم زمان شد. امام خمینی (قدس سره) به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستور داد که به حمایت از لبنان در رویارویی با اسرائیل، از راه آموزش نظامی و فراهم آوردن زمینه های لازم همت گمارد. پس از اعزام یک هیأت نظامی بلند پایه ایرانی به سوریه با هدف ایجاد هماهنگی میان طرفین، سوریه با عبور نیروهای سپاه پاسداران از خاک خود به لبنان موافقت کرد و این نیروها مراکز آموزش نظامی را در منطقه بقاع ایجاد کردند تا به آموزش علاقه مندان بپردازند. مردم لبنان الگویی والا و برتر از تربیت، آماده سازی، اخلاق گرایی و ایمان را در این نیروها یافتند و بسیاری از جوانان، به ویژه از حزب الله - که نیروهای جدیدی از کسانی که به اهدافش ایمان داشتند، در میان خود پذیرفته بود - به این مراکز آموزش نظامی روی آوردند.
فاصله زمانی چندانی میان آماده سازی نیروها و عملیات مقاومت علیه اشغالگری در جنوب و بقاع غربی وجود نداشت. بعضی از جوانان آموزش دیده که از تجربه مقاومت فلسطین بهره گرفته بودند، علاوه بر کسانی که در اولین دوره های سپاه آموزش دیدند، با امکاناتی اندک، اما با اخلاص و پشتکار و فداکاری، مقاومت را آغاز کردند و این تحولات پیاپی، تنها در چند ماه پس از تجاوز رخ داد.

پی نوشت ها :

1- جمعیه البر والاحسان.
2- حرکه المحرومین.
3- افواج المقاومه اللبنانیه (امل).
4- اردوگاهی در منطقه «نبی شیت» در بقاع که جنبش فتح، یک دوره نظامی برای نیروهای امل در آن برگزار کرده بود.
5- اول سپتامبر، سالروز به قدرت رسیدن معمر قذافی در لیبی است (م).
6- الجمعیه الخیریه الثقافیه.
7- محل شهادت دو برادر شهید که اکنون گلزار شهدای شیعه بیروت است (م).
8- جمعیه اسره التآخی.
9- جمعیه المبرات الخیریه.
10- پیام گشاده حزب الله به مستضعفان لبنان و جهان در سال 1985 - که نخستین سند سیاسی صادر شده از سوی حزب الله است که مواضع خود را در آن آورده است.
11- اللجان المسانده للثوره الاسلامیه فی ایران.
12- جنبش امل اسلامی انشعابی بود، از جنبش امل - به ریاست آقای نبیه بری - که رهبری آن را نایب رئیس جنبش امل آقای سید حسین موسوی بر عهده داشت و در نتیجه اختلاف در مواضع سیاسی نسبت به تحولات پس از تجاوز اسرائیل به وجود آمد. پس از تجاوز اسرائیل، هیأت نجات در لبنان تشکیل شد که شامل نبیه بری از جنبش امل، بشیر جمیل رهبر نیروهای لبنانی [موسوم به فالانژیست ها]، ولید جنبلاط رئیس جنبش ملی و شفیق وزان نخست وزیر لبنان بود و نخستین نشست خود را به ریاست الیاس سرکیس رئیس جمهوری لبنان در 20 ژوئن 1982 یعنی 14 روز پس از تجاوز اسرائیل به خاک لبنان تشکیل داد. انشعاب کنندگان از امل، در واقع به حضور این جنبش به نمایندگی شخص رئیس آن در هیأت نجات اعتراض داشتند.

منبع: قاسم، نعیم؛ (1383)، حزب الله لبنان: خط مشی، گذشته و آینده آن؛ ترجمه محمد مهدی شریعتمدار؛ تهران: اطلاعات، چاپ سوم